![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
بیتو سرگردانم و یک دردِ جانکاهم حسین خوب شد که سائلِ این بزم و درگاهم حسین دستهایم را نگیری! میخورم هر آن زمین راه را گم میکنم! پس باش همراهم حسین دردسر دارم برایت! من کجا اینجا کجا؟! بینِ خـوبانت منِ بیچاره گمراهم حسین مثلِ حرّ، با توبه راهم را به تو کج کردهام چونکه از آقـاییات بسیار آگاهم حسین میشوم آب از خجالت با همین چشمانِ خشک رزقِ اشکی لطف کن! ای عشقِ دلخواهم حسین رد شدم از خطِّ قرمزهایِ بسیاری ولی خط بکش بر اشتباهاتِ خودآگاهم حسین تا همین لحظه که طی شد با گناهانِ زیاد رحم کن بر باقیِ این عمرِ کوتاهم حسین از خدا جز تو نمیخواهم کسی را لحظهای هست عشقت حاجتِ صبح و شبانگاهم حسین آرزویم هست بیـمـارِ غـمـت باشم فقـط دردمندم کن! مداوا نه! نمیخواهم حسین میشود دوزخ گلستان! با شهیدان در بهشت تا که میگوئیم هر شب یکصدا، با هم: حسین داغت از قــلبم شبـیه شعله بالا میرود تـشنه بودی! آتـشی افتاده در آهم حسین میکُـشد آخر مرا که غارتِ انگـشترت روضهٔ پیراهنت شد دردِ جانکاهم حسین!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و استقبال از ماه محرم
غُصهای نیست اگر از غَمِ تو غَم دارم غـمِ تو دُرِّ گـرانیست که من کم دارم تاکه در کاسۀ عشق تو مرا رزقی هست چه نـیـازی به سـرِ سُـفـرۀ حـاتـم دارم بـه خــداونـد نـدارم بـه بـهـشـت ازلـی اشـتـیاقی که به شـبهای مـحـرم دارم خیمهای ساخـتهام در دل ویـرانـۀ خود روز و شب در غم تو، روضه و ماتم دارم پیـرهـن را به عزای تو تـبـرک کردم شکـرُلله که ز لـطف تو کـفـن هم دارم نه "به خود" آمدم اینجا و به تو دلبستم! ارثِ عشقیست که از حضرتِ آدم دارم همۀ سال "بهـاریست" اگر چهرۀ من اثـر اشکِ غـمِ تـوست که نـم نـم دارم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
برای سوگ تو باید زبـانِ دیگر داشت نگـاه روشـنی از آسـمان فـراتر داشت شهادت تو حماسهست با شکوه و عیان حماسهای که هزاران پیام در بر داشت زلال جاری چـشم تو حسرتِ دریاست فُـرات بـود کـه نـاکـام دیـدۀ تَـر داشـت سـؤال کـهـنـۀ تـاریخ، تا ابد بـاقیست: چرا زمانه، سرِ جنگ نابرابر داشت؟! قـیام سـرخ تو یک پرده از قـیامت بود قیامتی که درونش هزار محشر داشت تو آن رسولِ به معراج رفته هستی که برای امت خود روی نیزه منبر داشت هـنـوز ملـتهـب از ماتم شـگـفـت توأیم که این مصائبِ داغِ تو را که باور داشت؟ سپاه بود و حـرم بود و غـارت و آتش درست لحظۀ تلخی که آنطرفتر داشت...
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
طوری که نم ز بحر کرم فیض میبرد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض میبرد جان و دلم اگـرچه نشد مَحـرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض میبرد اینجا حسینیهست، شبش مثل کربلاست هرکس که میرسد ز حرم، فیض میبرد در مجلس حسین که خـیرِ کـثـیر هست اسمی هم از کسی نبـرم، فـیض میبرد فـهـمـیـدم از مـقـام رفـیـعـی کـه یـافـتـه از یا حـسـیـنِ من، پـدرم فـیض میبرد فطرس شدن بهانـۀ رفتن به کـربلاست اینگونه است بـال و پـرم فیض میبرد از گـرد و خـاکِ روی سـرِ زائـران تو تا شـهـرِ کُـفـر هم بـبـرم، فیض میبرد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمـام تن، جگـرم فیض میبرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
تنها نه این که داده رزق نوکران را بخـشـیـده آب و نانِ بنـدهپـروران را معـشـوقها، دلـدادۀ حـب الحـسیناند عشقـش مُسَخَّر کرده قلبِ دلبـران را هرکس که مشمولِ نگاهِ رحمتش شد هرگز نمیخواهد عـطای دیگران را گـریه بـرایش خـیـرِ بـیمـانـنـد دارد حـتـی مـقـرّب میکـند پیـغـمبران را نامش که زینتبخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی میبَـرد نوحهگـران را یک عـمر داغ سـیـنۀ عـریان ارباب آتـش زده جـان و دلِ جـامـهدران را باید چگـونه با پـر زخـمـی، عـقـیـله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را؟! بـاید چـگـونه زینـب کـبـری بـبـیـنـد در شام، بر کام امامش، خیزران را؟!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
هر که دارد بر حسین، عشق و ارادت بیشتر حضرت مولا به او دارد عـنایت بیشتر گرچه زهرا روز وانفسا شفاعت میکند میکـند اما حـسـیـنِ او شـفـاعت بیـشتر اولیاء الله در لطف و کـرامت شاخصند میبرد مـولا ولی سـهـم کـرامت بیشتر چارده معصوم کـشتی نجـاتـند و حسین کشتیاش دارد مساحت بیش و سرعت بیشتر هرکه در بازار عشقش کمفروشی میکند روز محشر میکند خود را ملامت بیشتر مجلسآرایان اشک و روضۀ داغ حسین میبرند از اهل عالم رزقِ جـنّت بیشتر دعوت عام است اگرچه سفرۀ احسان او اهل اشک و زمزمه دارند دعوت بیشتر داغ دیـدنـد و مصیبت، شاهـدان کـربلا دیـد اما زینب کـبـری مـصـیـبت بیشتر سـیـد ســجـاد در شـرح تـمــام مــاجـرا داشت از شام بـلا طرح شکـایت بیشتر زخم شمشیر و سنان بر جسم، طاقتسوز بود دید از زخـم زبان دلها جراحت بیشتر بین ارباب و رعیتهای عالم ای «کمیل» دارد اربابم مـحـبت با رعـیـت بـیـشـتر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و استقبال از ماه محرم
یک لحظه بیحسین، جهان دلپذیر نیست بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست شکر خدا که چشم من از کودکی حسین چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست از برکت دو چـشم پُر از زمزم است که فردای حـشر، نوکـر تو سربهزیر نیست ای دسـتـگــیـر آدم و نـوح و خـلـیـلهـا! چیزی شبیه روضۀ تو، دستگـیر نیست در روزهای سخت نگاهت گره گشاست ای آنکه غـیر نام تو نـعـم الامـیـر نیست خـیـری نـدیـده است، نه دنـیا، نه آخرت هر کس مسیر زندگیاش این مسیر نیست گـفتی به روی باز و گلِ خندهات به حُر هرگز برای توبه درْ این خانه، دیر نیست در آسـمـان شـهـر دلـم گر چه ماه هست جز چـشـم ماهِ عـلـقـمه، ماهِ منـیر نیست من در تـمام عـمـر تو را گـریـه میکـنم ای عشق بیکفن! دلم از گریه سیر نیست لا یَـوم مِثـلُ یَـومِـکَ، ای پـاره پـاره تن در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟ قـاریِ لـحـظـههـای غـمانـگـیـز زیـنـبـی شاهی به جز تو، نیزه برایش سریر نیست «ای کـشـتۀ فـتاده به هامون» غم تو را در هـفت آسـمـانِ خـدا یک نظـیر نیست "یَومُ الوُرود" میشـود و چـشم نـوکـرت چشم انتـظار هیچ کسی جز امـیـر نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت که زير سـايۀ اين خـيـمه کردهايم اقامت شـفـيع گـريه کـنـانش ائـمـهانـد يـکـايک به اين دليل که جمع است در حسين امامت کسى که آه نـدارد، چه سـود آه خجـالـت کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت چه نعمتیست نشستن میان مجلس روضه که جـبرئیل در آنجا فکـنده رحـل اقامت کسى که در پى کار حسين نيست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی، ز شیعهگی چه علامت کسی که در کـفـنـش تربت حـسین نباشد چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا به نزد فـاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت به روز حشر که جمله فقير و کاسه بدستند خـدا به زائـر تو میدهد مـقـام زعـامـت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد بـرابـرش نکـنـم بـا هـزار تـاج کـرامـت چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قيامت خود را سند زدهست به نامت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
دوای درد عـالـم یا حـسـین است شـفـای روح آدم یـا حـسـین است بـه لـوح آفـریـنـش بـا خـط نــور نوشته اسـم اعـظم یا حسین است اگـر بـاشـد تـمـام عــمــر یـکدم همان یکدم مرا، دم یا حسین است پـس از ذکــر خــداونــد تــعـالـی ز هر ذکری مقـدّم یا حسین است نجات اهل محـشـر، روز محـشر خـمـوشی جـهـنـم یا حـسین است به یـاد آن لـب عـطـشـان هـمـاره صدای آب زمـزم یا حـسین است نــوار قــلـب کـل ســیـنــهزنهــا نفـسهای مـحـرّم یا حـسین است درون سـیـنـه آهـم یـا ابـالـفـضـل به صورت نقش اشکم یا حسین است نــسـیـم نـیـنــوا، پـیـک شـهــادت صدای کـربـلا هم یا حسین است کـتاب "نخـل میـثـم" را بخـوانـید تـمـام نخـل مـیـثم یا حـسین است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و استقبال از ماه محرم
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما معطر است به ذکر حـسـین محـفـل مـا به زرق و برق جهان دل نبستهایم دمی خوشیم تا که همین نوکریست حاصل ما برای سیـنه زنان تا ابد هـمین کافیست همین که ذرهای از تربت است در گِل ما صـدای پـای مـحـرم بـه گـوش مـیآیـد دوباره عکس ضریح است در مقابل ما گـناه با دل ما هر چه کـرده بود گذشت از این به بعد حسین است صاحب دل ما
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بـنا شدهست زمین و زمان به نام عـلی گرفته است قوام این جهان به نام علی برای اینکه مُشخّص شود عـیـار دقـیق شدند خَـلـق خـدا، امـتحـان به نام عـلی به دفتر ازلیّت به کِلْـکِ قـدرتِ خویش نوشته رب، همه کون و مکان؛ به نام علی همـیـشـه محـوِ تمـاشـای آسـمـانهـائـیم که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی به احتـرام عـلـی بـسـتـه شد درِ دوزخ گـشوده شـد درِ بـاغ جَـنـان به نام علی نـشـانـهایست برای حـلال زادگـیاش همین که طفـل گُشاید زبان به نام علی چگونه نام کسی جز علیست بر لب او؟ کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی دُرست با وسطِ خـال میکـند برخـورد همین که تیـر پَرَد از کمان به نام علی بـگـو کـه أشــهــدُ أنّ عـلـی، ولــیُّ الله گرفته چونکه هُـویّت اَذان، به نام علی به ترس و جبر نبودهست، واقعاً قلبیست ارادت هـمـۀ شـیـعـیــان بـه نـام عــلـی سِزد ز چوبـۀ دارش رُطب به بـار آید که داده میـثـم تمّـار، جـان به نام عـلی دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای انـعــکـاس آیــنـۀ هـل اتـی، عـلــی زیـباتـرین مسیـر جـهـان تا خـدا، علی انگـشترت چه کرد که حتی بهشت هم زانو زدهست نزد تو چون بیـنوا، علی انگار نبـض من صد و ده بـار میبرد در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی» با کیـسههای نـور که بر دوش داشـتی سـر میزدی به خـانـۀ آئـیـنـههـا عـلی آن شب شهادت آمد و با اشتـیاق گـفت من نیـز رستـگـار شـدم با تو یا عـلـی فرقی میان اکـبر و اصغـر نبوده است هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نه فقط خلیل، تبر به کف به مصاف بتکده یاعلی نه فقط کلیم، عصا به دست، میان شعبده یاعلی به رکوع آیۀ إنّما، به وفای سورۀ هلأتی به حدیث قدسی لافتی، که خدا صدا زده یاعلی! نه کسی شبیه تو تا ابد، که یَکن لکَ کفواً أحد نه کسی شبیه تو از ازل، به جهان نیامده یاعلی! به شهادتِ أرِنی قسم، به فمَن یمُت یرَنی قسم که ز هرطرف به تو میرسم به یکی مشاهده یاعلی! چه مباهله است و غدیر خم؟ وَ نساءَنا وَ نساءَکم که تمامِ فاطمه یکصدا همه یاعلی شده یاعلی! تو همانکه فاتح خیبری، تو همانکه ساقی کوثری که بدون اینهمه دلبری، دو جهان چه فایِده یاعلی! پسر عدالتِ مرتضی، همه اولیا، همه انبیا لِترابِ مقدمِه الفِدا، تو بشارتش بده یاعلی! ضربان میکده یاحسین و سکوت میکده یاحسن صلوات میکده یامحمّد و ذکر میکده یاعلی!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )
با نـفی عـشق، مرجع اعـلـم نمیشوید در جهـل خویش مانده و آدم نمیشوید تا آن زمان که دور از این خانـوادهاید سُـسـتـید در عـقیده و محکم نمیشوید فکری برای عـاقـبت خویش کردهاید؟ چون رستـگـار، قـدر مسـلّم نمیشوید گیرم که هست دین شما، دین برتـر و تـسلـیم دین حـضرت خـاتم نمیشوید، باید که از مبـاهـلـه صرف نظر کـنید حتی حـریـف کـودکـشان هم نمیشوید داماد و دختر و نوههایش که جای خود خـاکِ درِ پـیـمـبـر اعـظـم نـمیشـویـد وقـتی که در بـرابـرشـان ایـسـتـادهایـد بی حرمتیست تا به کمر خم نمیشوید این پنج تن حقـیقـت عشقاند، والسلام با نـفی عـشـق مرجـع اعـلم نمیشوید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )
بعـد از هـزار نقـل حـدیث و مطالـعـه حـجـت تـمـام، حـل شـده سـِرّ مـعـادله آمـد نـدا که یـکـسـره ایـمـان بـیـاورید مـدح عـلـیسـت شـأن نـزول مـبـاهـله آنجا که عـرشـیان و مـلائک به اتّفـاق بـودنـد بـا وصـی خــداونــد یـک دلــه تا هـسـت انـتـخـاب خـدا رأی پـنج تن رأی بـقـیـه چـیـست جـز آراءِ بـاطـله؟ آئـیـنـۀ صـفـات خــدا، نــورِ واحــد نـد زنجـیرهای که نیست در آن حدِفـاصله نـصِّ صـریحِ انـفـُسـَنـا فـاش میکـنـد، جانِ رسول کیست در این طرح مسئله با احتساب این همه حجت، نمانده است یک ذره جای شبـهـه و تـردیـد یا گِـله بیـراهـه میرود و به مقـصد نمیرسد با مـسـتـجـابدعـوهتـریـنهـا مـجـادلـه نجـرانـیان رواست که قالب تهی کـنند وقتی علیست یک طرف این مقـابـله افـتـاده بر تـراب چـنان پیـش بوتـراب طـوری که او به نزد خـدا وقـت نافـله وقتی قـسیم جنّت و نار است مرتضی تکـلیف روشن است دگر، خـتم غـائله این خانه را گذارم و حاجت کجا برم؟! وقتی گرفته هستی از این سلسله صله
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )
میان قـوم مسیـحـا چه ولـولـه پیداست قسم به «زلزلت الارض»، زلزله پیداست مراد «لـوکـره الـمـشرکـون» قـرآنـنـد میان این همه مشرک که هلهله پیداست اسیر نفس و گرفـتار وسـوسه هـستـند به دست و پای همه بند و سلسله پیداست هراس در دل نجرانیان به پا شده است ز دور بیـن تـمـامی، مجـادلـه پیداست چه با وقار و شکـوهـنـد پنج تن، آری شکـوه و هیبت دین در مباهله پیداست در آسـمـان به تـمـاشـای آل پـیـغـمـبـر هزار فـوج مـلک، مثل چلچله پیداست علیست مـعـنی ناب کلام «انْـفـسـَنا» مقام «اَنْـفـُـسـکـم» بین عـائله پیداست دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست حـضور آل عـبـا بـرتـر است از دنـیـا حساب کل جـهـان در معـادلـه پیداست اگـر قــدم بـگــذاری بـه راه آل عــلـی در این مسیـر وفـا، نـور قافله پیداست به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت فـروغ و تـابش آیـات منـزلـه پـیداست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مباهله پیامبر با مسیحیان نجران
بهجز رحمت پیمبر از دری دیگر نمیآمد ولـو نـجـرانـیـان را تـا ابـد بـاور نـمیآمد از آن لبخند در لبخند، از، آن لطفِ بیپایان از آن احـساسِ بیاندازه نـفـرین برنمیآمد غرض نفرین نبوده! مطمئن باشید ای مردم برای چـند نـصـرانی که پیـغـمـبر نمیآمد برای چند نصرانی اگر مقصود نفرین بود یـقـیـناً حـجـتـی بـالاتـر از قـنـبـر نمیآمـد بدون هیچ حرفی میروم پشت همان در که میان شعلهاش جز دود و خاکـستر نمیآمد یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود و الا غـاصـبی با شـعـله پشت در نمیآمد میان خانه زینب چشم بر در، منتظر مانده ولی از کـوچـههای بیکـسی مادر نمیآمد بدون هیچ حـرفی میروم در بین گـودالی که سویش جز سنان و نیزه و خنجر نمیآمد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )
میان باطل و حـق، باز هم مجادله شد گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد مـحــمــد آمـد و اهـل کـســاء را آورد ورقورق کـتب کـفر، برگِ باطله شد مـحـمـد آمـد و با پـنـج پـاسـخِ مـحـکـم جـوابْگـوی هـزاران هزار مسأله شد چه دید اُسقُف نجران درون انجـیـلش؟ که بین راه پـشیـمان از این معامله شد خدا به خلقِ جهان حرف آخرش را زد و حـرف آخــر او آیــۀ مــبـاهـلـه شـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه میآید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را رسید از راه، روحالله و سرّالله و سیـفالله شنید از آسمان، عیسیابنمریم هم، نهیبش را نگاهی میکند یعسوب و میترسند ترسایان چه کس، اینگونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُالقدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را به پای «ایـلیا» اُفـتـند یا در نار، میبخشد قسیمُ النار والجنت، به هر نفسی، نصیبش را فقط «دست خدا» کافیست، بیتیغ دودم، حتی به آنی رو کند، دست کلیسا و فریبش را چه میفهمد؟ زبانِ آنکه بخشیده است، جانش را کلیسایی که با انجیل، پُر کردهست، جیبش را نبودی یا رسول الله! آن روز و در آن کوچه ببینی، حال و روزِ حیدر و یاس غریبش را نبودی با علی، آن روز بر بالین بانویش که آمینی بگویی، یا امین! «أمّن یُجیب»ش را خدا تنها خبر دارد، چه حالی دارد، آن وقتی که بیند عاشقی، بیمار در بستر، طبیبش را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی دوست دارم هرچه را که میدهد بوی علی باز کردم من زبان با نـام دلجـوی عـلی آمـدم دنـیـا به عـشـق دیـدن روی عـلـی هر کهام یا هر چهام اهل غـدیر حـیدرم هست این عشق علی میراث زهرا مادرم ای غدیر ای بیتو بیراهـه، تمام راهها آرزوی روزهــا و ســالهــا و مــاههــا ای نشانده بر روی لبهای شیطان آهها ای مـقـام تـو فـزون از کـل عـیـد اللههـا آی عـید آسـمـانی کـار را کـردی تـمـام دین ما نازد به ادیان با چنین حُسن ختام شب کجا پوشاندنِ خورشید تابـان غدیر نیست در عالم مسلمان جز مسلمان غدیر صد سلیمانند چون مـور سلیـمان غـدیر ای هزاران عید قربان باد قربان غـدیر الـبـشـارت آی از مـاه خـدا جـامـانـدهها فـرصت نابی در عـیـدالله اکـبر مـاندهها هرچه دشمن کرد روز و شب حسادت بر غدیر حضرت حق داد بیش از پیش عزّت بر غدیر بیشتر از خاک دارد عرش غیرت بر غدیر انبیا با جان و دل دارند ارادت بر غدیر آری آری آن جماعت که غدیریتر شدند تا ابد بالانـشیـن گـشتـند و پیغـمبر شدند من فدای آن خداوندی که شیرش حیدر است بهترین پیغمبر عالم وزیرش حیدر است هست تنها مؤمن آن کس که امیرش حیدر است دست ِخالی نیست آن که دستگیرش حیدر است ای بز کوهی نـباشد جای تو اقـلیـم شیر یا بمان با مرتضی یا از حسد آتش بگیر ای همیـشه مقـتـدای مؤمـنین و مؤمنات کار تو مشکلگشایی در حیات و در ممات هر کجا پا میگذاری میشود دارالنجات هست ممنون از رکوعت تا خود محشر زکات باز هم نازل شده مدح تو بر پیغـمـبرت میزند جـبریل پر، دور سر انگـشترت غیر تو این گونه سر، سردار دیگر بود؟ نه غیر تو آن روز یک تن مرد خیبر بود؟ نه غیر تو اصلا کسی در شأن کوثر بود؟ نه غیر تو با مصطفی شخصی برادر بود؟ نه کس ندیده دو برادر را چنین شیدای هم محرم هم، همدم هم، دین هم، دنیای هم هر که دارد آبرو نان و نوایش حیدر است مقتدای ماست آن که مقتدایش حیدر است کِی غریب است آن کسی که آشنایش حیدر است عرش تا فرش خدا، فرمانروایش حیدر است بهترین اعجاز ختم المرسلین تنها علیست بر رکاب دین پیغمبر نگین یا عـلیست تا ابد میماند حق پنهان اگر حیدر نبود نه پیمبر بود و نه قـرآن اگر حیدر نبود کـفر میشد فـاتح میدان اگر حـیدر نبود بود عـالـم بنـدۀ شـیـطان اگر حیدر نبود دین و دینداران تماماً ریزهخوار حیدرند تا ابد مـمـنـونِ تـیغ ذوالـفـقـار حـیـدرند کس نداد عشق علی را یاد ما، چون فاطمه کس نشد پای غدیر و دین فدا، چون فاطمه کس نداده پای این مکتب بها، چون فاطمه کس نزد بر سینه سنگ مرتضی چون فاطمه محسن و جان و جوانی داد در راه علی کرد حک بر میخ در، لعنت به بدخواه علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خـبر دهـیـد که یـاران رفـته برگـردند پـیـادگان و سـواران رفـتـه بـرگـردنـد خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم شراب ناب رسیده، بههوش ای مردم! در اوج هجـمۀ گـرما، خبر گوارا بود خبر، شکفـتن چشمه میان صحـرا بود خبر که راه زیـادیست در سفـر بوده رسانده است به ما آنچه عشق فرموده مـیـان آن هـمه تـزویـر و حـیـلـۀ دائـم خـبـر رسـیـد «یــدالله فــوق ایـدیـهـم» اگرچه بـود فـراوان و کـم رسید به ما به رغـم تـوطـئهها باز هم رسید به ما خبر حـنین، خبر نهـروان، خبر خـیبر خـبـر، ولایـت مـولا و آل پـیــغـمـبــر خبر یکیست ولی بـا دوازده عـنـوان که گاه، صلح نمودهست و گاه در میدان خـبر، بـرادر پیـغـمـبر است میدانی؟ خبر علیست، خبر حیدر است میدانی؟ خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید پرندهتر شد و در هـفت آسمان پیـچـید خبر نـبود، صـدا بود در شب معـراج عـلی، صدای خدا بود در شب معراج خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد هنوز اول آن بود و قـلب او خـون شد خـبـر، بهـانـۀ تـبـریک بـین مـردم شد خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟ خبر که خانهنشین شد، که صبر شد کارش که شقـشـقـیه شد و آهِ سـیـنه شد یارش خبر رسید بـرادر! به شمع بیتالـمـال و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال نشست یکه و تـنهـا، کسی نشد یـارش خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش» خـبر دهـیـد که یـاران رفـتـه برگردند پیـادگـان و سـواران رفـتـه بـرگـردنـد خبر دهید زمـان غـروب تـردیـد است غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است هر آنکه در صف یاران اوست، بسم الله خبر دهـیـد عـلـی باز میرسـد از راه
: امتیاز
|